تدریس

ساخت وبلاگ
چند وقتی هست هر روز صبح قبل از هر درسی برای بچه ها قصه می گم... اون ها هم عادت کردن به قصه...اول ها از روی کتاب یا مجله ی رشد می خواستم براشون قصه بخونم ولی اصلا توجه نمی کردن و کلاس رو هوا بود...انگار براشون گوش دادن فعالیت محسوب نمیشد تا مشغول به کاری نمی شدن آروم نمی گرفتن...اما بعدا فهمیدم که قصه رو باید چشم تو چشم بچه ها بگم... همزمان با قصه گفتن پای تخته نقاشی می کشم... و تا جای ممکن ادای کاراکترا رو در میارم... دیالوگ هاشون طنز داره... ولی طوری نیست که بد آموزی داشته باشه...وسط داستان استوپ می کنم و از بچه ها می خوام پیش بینی کنن ...گاهی اصلا با توجه به شرایط بداهه یک داستان می سازم...مثلا امروز دیدم داستان خرگوش و لاک‌پشت خیلی تکراریه همه بلدن ... کاراکترا همون بودن ولی کلا داستان رو عوض کردیم...الان دیگه دانش آموزام موقع شنیدن داستان آرومِ آروم هستن... حتی آروم تر از زمانی که درس داریم... خوش حالم حد اقل یه ذره اینجوری مهارت گوش دادنشون تمرین و تقویت می شه...زنگ هنر هم ازشون می خوام نقاشی قصه مون رو بکشن... اون ها هم با علاقه این کار رو انجام می دن...خلاصه که قصه چیز خوبی است(: تدریس...
ما را در سایت تدریس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teacherlife بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 16:15

قبل از اینکه معلم روستا باشم ، دو سه ما یک مدرسه ی دیگه داخل شهر کار می کردم... اولین روز مدرسه وقتی با همکارم چشم تو چشم شدم...لبخند زدم و گفتم سلام همسایه...چند هفته ی بعد، دقت کنید... چچچچنننننددددد هفتتتته ی بعد ، دیدم دانش آموزم اومده میگه که خانم شما که نبودید همسایه اومد پیشم گفت اینو بدم به شما... من کلی درگیر این بودم که همسایه کیه؟¿!!!!!که یک دفعه یاد اون موضوع افتادم...بعدش خندم گرفت حسابی...می بینید که تا چه ححححدددددد بچه ها موضوعات رو جدی می گیرند و دقتشون بالاست...این کلاس اولیا واسه خودشون مترجم می خوانااااامیبینی همین جوری آروم آروم و ناخواسته، منو عاشق خودشون میکنن... تدریس...
ما را در سایت تدریس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teacherlife بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 16:15

همیشه موقع حضور و غیاب به جای اینکه بچه ها بگن**حاضر** ازشون یک سوال می پرسم...سوالای مختلف...چهارشنبه ازشون پرسیده بودم تو آسمون چه چیزی رو بیشتر از همه دوست دارید؟جواب هاشون جالب بود.. تدریس...
ما را در سایت تدریس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teacherlife بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 16:15

مجازی بودن یا نبودن مسئله این است.واقعیتش اینه که نمی دونم دلم می خواد همچنان مجازی باقی بمونیم یا نه؟!خوب من در زمینه ی تولید محتوا قوی ام ، تازه تو اینترنتم محتوا های جورواجور ریخته ... تو مجازی خانواده ها مجبورن به بچه هاشون توجه کنن و خودمم دیگه مجبور نیستم انرژی مو تو شلوغی کلاس هدر بدم... و همش دست پاچه باشم.مثلا همین امروز ، دارم یه انیمیشن قشنگ برا شون می سازم...اما از طرفی چند تا از بچه های خیلی ضعیفم اصلا تو گروه شاد نیستن... و اصلا هم به مطالب دسترسی ندارن... من همین جوری درس میدم و میرم جلو و اون ها هیچ چیزی بلد نیستن...تازه می خواستم براشون کلاس جبرانی بذارم... ولی الان همون کلاس معمولی برگزار نمیشه...اینجوری پیش برن مردود می شن...وقتی به این موضوع فکر می کنم قلبم تیر می کشه... دلم می خواد هر طور شده خوندن و نوشتن یاد بگیرن...چون این دانش آموزانی که میگم تبعه افغانستان هستن و همین جوریم دیر اومدن مدرسه... یعنی سنشون بیشتر از ۷ ساله...و از طرفی دو ماه بعد از مهر و صفر کیلومتر وارد مدرسه شدن...یکی دیگه از بدی های مجازی شدن اینه که بچه ها با تعطیلات زیاد پشتشون باد می خوره و قوانین کلاس یادشون میره...و بعد بی قانونی ها زیاد میشه و تنبلی ها هم بیشتر میشه...خدایا کمکم کن... تدریس...
ما را در سایت تدریس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teacherlife بازدید : 81 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:58

ح.ن ۱: چند وقت پیش که داشتم به پادکست مجتبی شکوری گوش میدادم حرف قشنگی می زد:می گفت مطالعات و تحقیقات انجام شده نشون دادن که خرد جمع بالاتر از فرده... می گفت یعنی حتی اگه آدمایی باشن که واقعا نظرات پرتی بدن، باز هم اگر در مقیاس بالا از مجموع نظرات آدمای مختلف میانگین بگیریم، معمولا نظر عموم و خرد عموم ، نزدیک ترین نظر به واقعیته... چون آدم هرچقدر هم باهوش باشه باز هم محدودیت داره ولی آدمای مختلف می تونن جنبه ها و زاویه ها ی متفاوتی رو بررسی کنن...ح.ن۲: امروز برنامه این بود که از بچه ها ارزشیابی علوم انجام بدم ، که مجازی شدیم... خواستم مجازی ارزشیابی بگیرم که ، شاد قاطی کرد و کُند شد... و در واقع بهتره بگم از کار افتاد...می خوام بگم من با چه معیاری برنامه ریزی کنم؟¿ چرا انقدر نا هماهنگه همه چیز... عصبانی ام میکنه اینا... حتی متن تایپ شده هم ارسال نمیشه... به زوووووررررر ارسال می شه...ح.ن ۳: چرا وقتی سرور هامون ضعیفه و کفاف نیاز های کشورمون رو نمیده، اصرااااااار داریم که ، باید از پلتفرم های داخلی استفاده کنیم؟؟ چرا منی که میخوام درست و با برنامه ریزی کار کنم ... انقدر همه چیز بی سر و ته هست که نمی شه؟¿ الان فردا حضوری هستیم یا مجازی؟¿ ح.ن۴: ربط متن بالا به غُرغُر های(به حقِّ) من اینه که تا حالا کسی بوده که نظرتون رو بخواد؟ به عنوان یک دانش آموز؟ به عنوان یک معلم تازه کار؟ به عنوان یک معلم کار کشته؟ که این فضایی که داخلش نصف عمرتو توش می گذرونی جای چه اصلاحاتی داره؟ ایرادات کار کجاست؟ شاد چه شکلی بود بهتر بود؟ راه حلت چیه؟ اون موقع که دانشجو بودم ز یاد به ما میگفتن که انتقاد کنین... نقد شاد... نقد فلان فیلم... نقد فلان مدرسه... نقد فلان معلم... ولی شرط می بندم که حتی استاد خط ا تدریس...
ما را در سایت تدریس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teacherlife بازدید : 79 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:58

خیلی وقت بود حس می کردم که بچه ها تو کلاس مجازی ، سرد شدن و به زوووورررر ، فقط تکالیف رو می فرستن...حتی اونایی که اون اوایل کلی ذوق و شوق داشتن داشتن سرد می شدن...حتی خودمم همین... اوایل تا دیروقت بیدار می موندم و براشون کلیپ می ساختم ولی ، اخیرا هم تو ساخت محتوا کسل بودم هم تو دیدن تکالیف...برای همین امروز تصمیم گرفتم که توی فضای کلاس تنوع ایجاد کنم و فضا رو شاد کنم...برای فارسی یه بازی راه انداختیم مسابقه ی سرعت تایپ، منم اهداف املایی مو دنبال می کردم اونا هم حسابی هیجان زده شده بودن تدریس...
ما را در سایت تدریس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : teacherlife بازدید : 82 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:58